رسانهای که روزگاری به عنوان ابزاری برای اطلاعرسانی ساده شناخته میشد، اکنون به ساختار حکمرانی فعال و پیچیدهای تبدیل شده که در فرآیند تصمیمسازی، تحلیل سیاست و شکلدهی به افکار عمومی نقش محوری ایفا کرده و تبدیل به معماران حکمرانی اجتماعی و سیاسی شدهاند.
ابراهیم افشاری در یادداشتی نوشت: در عصر حاضر عصر حکمرانی رسانهای، تنها صحبت در باب کنترل محتوا یا انتشار اخبار نیست؛ بلکه به یک نظام پیچیده، چندلایه و تعاملی تبدیل شده که قدرت نرم، ساختاری افکار عمومی و حتی ثبات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی کشورها را تحت تأثیر قرار میدهد.
در عصر حکمرانی رسانه نه اینکه دیگر تنهادولتها بازیگر نیستند بلکه خود بخشی از آن در کنار رسانههای غیر رسمی اعم شبکههای اجتماعی و رسانههای تعاملی و کاربران آن هستند که در این چندوجهی بودن هیچ نهادی قدرت مطلق در رسانه نداشته و تعامل فی مابین حصول نتیجه را در پی دارد.
امروز رسانه به مثابه نهاد تصمیمساز، دیگر فقط خبر منتشر نمیکند، بلکه دستور کار عمومی، تغییر اولویت و هنجارسازی، خطدهی ذهنی و همچنین نقد یا تثبیت سیاست را برای افکار عمومی چارچوبسازی میکند.
امروز به جای رسانههای سنتی آفیش محور، پلتفرمها خود به «رسانههای حکمرانیگر» مبدل شده و از طریق الگوریتمهای هوش مصنوعی و تکنیکهای سوگیری شناختی نقش اصلی در دیده شدن محتوا دارند.
مالکیت داده و کنترل توزیع اطلاعات عملاً در دستان حکمرانان رسانهای است و این یعنی حکمرانی بر الگوریتمها، دادهها و محتواهای سیالی که اتفاقا تولید بسیاری از آنها در شبکههای تعاملی که مخاطبان آن دیگر منفعل نبوده و حق مشارکت دارند، از طریق همین حکمرانان خط دهی شده روی میدهد.
در عصری که هوش مصنوعی در دسترستر از هرزمان ممکن بوده سیاست گذاران آن قادر به تحلیل داده محور از مخاطب و حتی پیش بینی و جهت دهی رفتار مخاطبان هستند نمیتوان به سادگی از کنار ابعاد امنیتی و ژئوپلیتیکی رسانه به عنوان مهمترین ابزار جنگ شناختی و جنگ نرم در قالب فرماندهان خط نقدم جنگ روایتها، دیپلماسی عمومی و عملیات روانی عبور کرد.
با این مقدمه میتوان نتیجهگیری کرد که تبدیل رسانه از یک «بلندگو» صرف (که فقط بازتابدهنده صدا یا دیدگاههای دیگران است) به یک «ساختار حکمرانی» (که نقش فعال در تصمیمسازی، جهتدهی و مدیریت اجتماعی دارد)، یک مسیر پیچیده است که برای طی طریق آن باید تغییرات بنیادین در نقش، عملکرد، و ساختار رسانه قائل شد.
این یعنی رسانهای که در گذشته به عنوان «بلندگو»، صرفاً انتقالدهنده پیامهای قدرت یا مردم بود وقتی به ساختار حکمرانی تبدیل میشود، باید نقش فعال در شکلدهی به افکار عمومی، سیاستگذاری و حتی قانونگذاری پیدا کند زیرا چه بخواهیم و چه نخواهیم رسانه حکمران از بازتابدهنده واقعیت، به سازنده واقعیت اجتماعی و سیاسی تبدیل شده و در چنین شرایطی باید چارچوبهای قانونی و حقوقی رسانه را به عنوان بازیگر رسمی در حکمرانی به رسمیت شناخت.
در این بین باید دولتها، انجمنهای صنفی و همه متولیان رسانه در راستای ارتقای ظرفیتهای تحلیلی و راهبردی گام بر داشته تا با فراگیری تعمیق دادهای و ابزار تحلیل اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بتواند راهبردسازی را جایگزین صرفا انتشار خبر کند که این مهم مستلزم اتکا به گزارشهای تحقیقی، دادهمحور و آیندهپژوهانهای تصمیم سازان امور رسانهای است.
البته ناگفته نماند رسانههایی مانند مثل بیبیسی در بریتانیا یا الجزیره در سیاست خارجی قطر یا فاکس نیوز در آمریکا با همین فرضیات حکمرانی رسانه مشارکت مستقیم در مذاکرات و سیاستگذاریها رسانهای به عنوان اتاقهای فکر نظامهای مختلف در ابعاد عمومی و حکومتی راه پیدا میکنند تا تبدیل به مرکز شکلگیری گفتوگوهای ملی و بیننهادی شوند.
از طرف دیگر رسانههای حکمران با ابزارهای اولویتسنجی مطالبهگری و ناظر به دستاورد سرمایه اجتماعی، اعتماد و مشروعیت، نقش میانجی بین دولت و جامعه را ایفا کرده و در تصمیمگیریهای مهم، مرجع افکار عمومی از طریق سازوکارهای مشارکتی مانند نظرسنجی، گفتوگوی عمومی، مناظره و… میشوند.
باید بدانیم که وقتی رسانه بتواند از مرز «اطلاعرسانی» عبور کرده و وارد فضای «تصمیمسازی، تحلیل سیاست، اجماعسازی و شکلدهی به افکار عمومی» شود، عملاً از بلندگو به ساختار حکمرانی تبدیل شده و دیگر در مسائل مبتلابه محلی، ملی و بین المللی منفعلانه تماشاگر صرف مانند آنچه در ماجرای مذاکرات ایران و آمریکا رخ داد نباشد.
انتهای خبر/۴۲۰۰
تمام حقوق برای مجله خبری تپور محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.