در حیرتم از کسانی که این «پهلوان پنبههایی» که بارها در مجلس شوی انتخاباتی راه انداخته را سالها آزمودهاند و همچنان بر پراکندگی خود اصرار داشته و در عین حال برایم سینهچاکی عدهای داعیهدار مردمی بودن خیلی پرواضح و باتوجه به سابقه پلت برگی آنان قابل انتظار است.
مجله خبری تپور ـ چیکپَر در یادداشتی نوشت: چند وقت پیش چشمم به خبری در مدح و تحسین یک نفر با سابقه ۱۶ ساله با این مضمون افتاد: «از تهدید به استعفا تا خرید تضمینی برنج» ـ «پافشاری فلانی و تهدید همکیشان گیلانیاش به استعفای دستهجمعی، جلوی واردات برنج را گرفت!»
نمیدانم ما را چه فرض کردهاند و اگر هم، هر چیزی فرض کرده باشند یعنی ما اینقدر از مرحله فهم و درک و شعور، پرت هستیم که هنوز نفهمیدیم که این شوهای انتخاباتی، به درد لای جرز هم نمیخورد چه برسد که وزیر یا نه اصلاً مافیای واردکنندگان برنج، برایش تره خرد کنند!
نکته جالب و تأسفبارتر این است که بعد این حرکتها و شعارهای پوپولیستی نمایندگان خالی بند، قیمت برنج بیشتر افت کرد و اینان نه تنها استعفا ندادند بلکه «پهلوان پنبه» با کمال آرامش برای انتخاب مجدد در دوره آتی انتخابات عزمش را از جایی به جای دیگر جزم کرده و خدا را شکر این قدر شرم و حیا دارد که در چشمان کشاورزان موطن اولش یارای نگاه کردن ندارد، آمده است تا در غریبی لاف بزند! تا شاید همچون همشهری دیگرش آقای مهندس، بخت و دلهای مهربان مرکزنشینان مَشتی و همچنین مُشتی یار و پشتیبانش باشد!
نمیدانم که چرا از اول این یاداشت، در ناخودآگاه ذهنم، خطبه امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام در ماجرای ربودن خلخال از پای زن یهودی را مرور میکنم که حضرت فرمود: «به من خبر رسیده مهاجمی از آنان بر زن مسلمان و زن در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردن بند و گوشواره او را به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز کلمه استرجاع و طلب دلسوزی راهی نداشته، آن گاه این غارتگران با غنیمت بسیار باز گشته، در حالی که یک نفر از آنها زخمی نشده. و احدی از آنان به قتل نرسیده. اگر بعد از این حادثه مسلمانی از غصه بمیرد جای ملامت نیست، بلکه مرگ او در نظر من شایسته است. عجبا عجبا به خدا سوگند که اجتماع اینان بر باطلشان، و پراکندگی شما از حقّتان دل را میمیراند و باعث جلب غم و غصه است. رویتان زشت و قلبتان غرق غم باد که… »
و عجبا! از این همه غیرت و تعصب برخی با سابقه ۱۶ ساله! که با چشمان از حدقه بیرون آمده، همچون کودکان دبستانی، که پدر و مادر را تهدید میکنند که اگر فلان وسیله را برایم نخری مدرسه نمیروم، تهدید به استعفا نمود در حالیکه در دلش میلرزید که نکند در این «شو مجلسی» پیش تبلیغاتی نامزدی دوره پنجم مجلسیاش، یهو با استعفایش موافقت کنند!
در مخیلهام نمیگنجد که هیچ کشاورزی این ادعای نمایشی را باور کرده باشد چون از نگاه کشاورز غیور شالیکار گیلانی، نمایندگان گیلان از مدتها قبل باید میرفتند وزارتخانه جهاد کشاورزی و یقه بانیان را میگرفتند و مثل «فَل» عاملان را از اماکن امنشان، پرت میکردند بیرون، که مردک! چه نشستهای اینجا که برنج کشاورزان را به قیمت شلتوکی که به آنان فروختهای نمیخرند و تو برنج وارد میکنی؟!
وای کاش نمیگویم مرگ یا دِق و نه حتی یک سکته خفیف! بلکه حداقل یک سردرد ناچیز! میگرفتند از شرم دستان پینه بسته زنان و مردان بینوای شالیکار کمر خمیده گیلانی در زیر فشار تورم و گرانی و فقر مطلق.
و در حیرتم از کسانی که این «پهلوان پنبهها» را سالها آزمودهاند و همچنان بر پراکندگی خود اصرار داشته و در عین حال برایم سینهچاکی عدهای داعیهدار مردمی بودن خیلی پرواضح و باتوجه به سابقه پلت برگی آنان قابل انتظار است.
امیدواریم که این بار برای این سرزمین سبز مظلوم تقدیر به گونهای رقم بخورد که هر پهلوان پنبهای از صندوق آرای مردمی بیرون نیاید. که به فرمایش امیرالمؤمنین: «اجتماع اینان بر باطلشان، و پراکندگی شما از حقّتان، دل را میمیراند.»
راه جبران ناکارآمدی و ضعفهای مدیریتی انتخاب درست است نه شرکت نکردن در انتخابات که نسخه نااهلان نظام است برای مردم همیشه در صحنه.
انتهای خبر/۱۳۰۱
تمام حقوق برای مجله خبری تپور محفوظ می باشد کپی برداری از مطالب با ذکر منبع بلامانع می باشد.