تله جنگ سرد!

تاریخ جنگ سرد به شدت درک آمریکایی‌ها از جهان را محدود می‌سازد. امریکایی‌ها باید به خاطر داشته باشند که چگونه دولت‌ها بدون بهره‌مندی از قدرت غالب سیاست خارجی خود را اتخاذ کردند.

به گزارش مجله خبری تپور به نقل از فارین افرز، تاریخ جنگ سرد شرایط بحث در مورد رویکرد ایالات متحده به جهان را تعیین می‌کند. اظهارات اخیر “جو بایدن” رئیس جمهور ایالات متحده مبنی بر این که “نیازی به جنگ سرد جدید” با چین وجود ندارد تنها یک نمونه بارز از بازتاب تحلیلی است که کل جامعه سیاست خارجی امریکا را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

با این وجود، این اجبار و الزام جنگ سرد بیش از آن که کمک‌کننده باشد یک مانع بوده است. ناسازگاری بین واقعیت‌های امروزی و تاریخ جنگ سرد جستجو برای استراتژی جدید آمریکا را متوقف کرده است. سیاست ایالات متحده برای حدود ۸۰ سال بر برتری آن کشور از قدرت اقتصادی، نظامی، تکنولوژیکی و سیاسی استوار بوده است. این تسلط به ایالات متحده اجازه داد تا به دنبال تسلیم بدون قید و شرط قدرت‌های بیش از حد محور در جنگ جهانی دوم، مهار شوروی در حال ظهور اما ویران شده در جنگ و تغییر رژیم در افغانستان و عراق باشد. امروزه اکثر تحلیلگران بر سر این موضوع اجماع نظر دارند که کاهش سهم ایالات متحده از تولید ناخالص داخلی جهانی، کاهش مزیت‌های نظامی، کاهش برتری تکنولوژیک و کاهش نفوذ دیپلماتیک بدان معناست که واشنگتن به زودی برای اولین بار پس از جنگ جهانی دوم با جهان چند قطبی روبرو خواهد شد. با این وجود، امریکایی‌ها کماکان اسیر‌ایده‌های دوران ناپدید شده هستند زمانی که قدرت‌شان برتر بود.

تاریخ جنگ سرد به جلیقه‌ای تبدیل شده که درک آمریکایی‌ها از جهان را محدود می‌سازد. این تمرکز بر تاریخ دوره جنگ سرد تفکر سیاستگذاران امریکایی در مورد توانایی خود و حتی نحوه تجزیه و تحلیل مشکلات را منحرف می‌سازد. در نتیجه، آنان این کار را با محدود کردن دامنه بحث به احتمالات یک زمان غیرعادی و سپری شده انجام می‌دهد. این چارچوب محدود مرجع کسانی را که به دنبال درس گرفتن از جنگ سرد هستند گمراه می‌کند و قرن‌ها الهام تاریخی را برای کسانی که به دنبال فراتر رفتن از آن هستند پنهان می‌سازد. برای مدیریت نظم چندقطبی آینده جامعه سیاست خارجی ایالات متحده باید دوره‌های قبلی تاریخ را مطالعه کند دوره‌هایی که دولت‌ها برای بقای خود بدون برخورداری از مزایای قدرت غالب بودن تلاش می‌کردند. آمریکایی‌ها با آشنایی با سبک‌های مختلف حکمرانی ابزار‌هایی را برای مدیریت بهتر آینده چند قطبی به دست خواهند آورد.

جلیقه تنگ جنگ سرد

خواه این قیاس را بپذیرند یا رد کنند تقریباً همگان در محافل سیاست خارجی ایالات متحده جنگ سرد را به عنوان نقطه مرجع خود برای امور جهانی در نظر می‌گیرند. نتیجه این رویکرد یک بحث تاریخی کم عمق بوده است. “جیک سالیوان” مشاور امنیت ملی استدلال کرده که ایالات متحده باید “به درس‌های دوره جنگ سرد توجه کند” و گفته که فکر می‌کنم “منطق آن دوره هنوز هم صدق می‌کند”. “آنتونی بلینکن” وزیر خارجه فعلی تأکید کرده که “فکر نمی‌کنم جنگ سرد واقعیت کنونی را از چندین جهت بازتاب دهد” و “لوید آستین” وزیر دفاع خاطر نشان ساخته است: “ما به دنبال یک جنگ سرد جدید یا ناتوی آسیایی یا منطقه‌ای که به بلوک‌های متخاصم تقسیم شود نخواهیم بود”. در استراتژی امنیت ملی ۲۰۲۲ ایالات متحده تأکید شده که سیاستگذاران ایالات متحده “به دنبال درگیری یا جنگ سرد جدید نیستند”.

در سراسر دالان‌های سیاسی امریکا مقام‌های سابق دولت ترامپ نیز از تاریخ حنگ سرد به عنوان سنگ محک خود استفاده می‌کنند. “مایک پمپئو” وزیر امور خارجه وقت در سال ۲۰۲۰ میلادی گفته بود: “آنچه اکنون در حال رخ دادن است جنگ سرد دوم نیست. چالش مقاومت در برابر تهدید ناشی از حزب کمونیست چین از جهاتی بدتر از آن دوره است”.

در استراتژی امنیت ملی امریکا در سال ۲۰۱۷ میلادی ذکر شده بود ” چالش‌های امروز جوامع آزاد به همان اندازه جدی اما متنوع‌تر از چالش‌های جنگ سرد هستند”.

“جان بولتون” مشاور امنیت ملی سابق امریکا استدلال کرده بود که امریکا باید یک NSC-۶۸ جدید (سند وزارت خارجه سال ۱۹۵۰ مبنی بر درخواست تسلیح مجدد گسترده) را برای مقابله با چین، ایران، کره شمالی و روسیه تهیه کند.

مورخانی مانند “هال برندز” و “نایل فرگوسن” استدلال کرده‌اند که ایالات متحده در جنگ سرد جدیدی با چین و روسیه قرار دارد. تحلیلگرانی از جمله “فرید زکریا”، “دیوید ایگناتیوس” و “والتر راسل می‌د” به طور معمول در تجزیه و تحلیل های‌شان از قیاس‌های جنگ سرد استفاده می‌کنند. تقریباً دو سوم کتاب‌های تاریخ، سیاست و روابط بین‌الملل که توسط نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال، فایننشال تایمز و فارین پالیسی به عنوان “بهترین‌های سال ۲۰۲۲” نامگذاری و انتخاب شده‌اند بر دوره جنگ سرد در دوران حنگ جهانی دوم و پس از آن زمانی که ایالات متحده تنها توسط قدرت‌های جاه طلب اما ضعیف‌تر به چالش کشیده شده بود متمرکز بوده‌اند.

تصادفی نیست که این سیاستگذاران و متفکران در تلاش برای ترسیم مسیر جدیدی برای ایالات متحده در جهان بوده‌اند. تثبیت بیش از حد در “عصر آمریکا” تخیل استراتژیک را محدود می‌کند. با چارچوب‌بندی واقعیت با‌ایده‌ها و شیوه‌های منسوخ سبکی از حکمرانی عادی می‌شود که نه به دلیل بی‌زمان بودن بلکه خاطر عجیب بودن آن باید قابل توجه باشد.

هم چنین، در این روند با از بین بردن نمونه‌های تاریخی جایگزین تحلیلگران از پایگاه وسیع‌تری از دانش که می‌تواند به آنان کمک کند خلاقانه فکر کنند محروم می‌شوند. حتی زمانی که تحلیلگران این قیاس را رد می‌کنند به گفتگویی دامن می‌زنند که جنگ سرد را به عنوان پیشینه نهایی رقابت‌های بین‌المللی تلقی می‌کند. این امر آنان را با وظیفه آزار دهنده طراحی رویکرد‌های تازه مواجه می‌سازد.

چارچوب مرجع مبتنی بر تاریخ جنگ سرد سیاستگذاران را به طرق مختلف گمراه می‌سازد. برای مثال، تاریخ جنگ سرد باعث می‌شود که درگیری شبیه یک کلید روشن و خاموش به نظر برسد. در این چارچوب‌بندی یک امپراتوری به عنوان امپراتوری شیطان قلمداد می‌شود که در نهایت امریکا باعث می‌شود جهان آزاد در برابر آن به پیروزی برسد. این ذهنیت روابط بین‌الملل را به دوگانه دوستی کامل و رقابت کامل محدود می‌سازد. این نوع رویکرد درک درجات متوسط تنش را دشوار می‌سازد. بنابراین، تصور و پذیرش بسیاری از تغییرات از جمله آن چه سالیوان از آن تحت عنوان “همزیستی مدیریت شده” روابط امریکا و چین یاد کرده برای جامعه سیاستگذاران امریکایی دشوار بوده است. آمریکایی‌ها برای مقابله با جزم‌های جنگ سرد به منظور درک مناطق خاکستری بین دوست و دشمن در حال تلاش هستند.

تاریخ جنگ سرد هم چنین فرضیات مربوط به نحوه برخورد با شرکای ناپسند را مخدوش می‌سازد. مذاکرات دوران جنگ سرد که بیش‌تر مورد مطالعه قرار گرفته‌اند معامله با رقبا را شرم‌آور یا انقلابی جسورانه نشان می‌دهند.

حل و فصل بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ به یک برنامه فوق محرمانه که توسط دولت کندی طراحی شده بود بستگی داشت تا کاملاً انکار شود. تنش زدایی با اتحاد جماهیر شوروی که توسط “ریچارد نیکسون” رئیس جمهور وقت ایالات متحده و “هنری کیسینجر” وزیر امور خارجه اسبق طراحی شد امری که کاهش قدرت آمریکا را جبران کرد شامل سازش‌هایی بر سر حقوق بشر و ضدیت با کمونیسم بود که اعتبار دولت وقت امریکا را خدشه دار ساخت. در مقابل، نزدیکی چین و آمریکا در دوران نیکسون از سوی بسیاری از ناظران به عنوان یک دگرگونی اساسی در نظر گرفته می‌شود. این روایت‌ها باعث می‌شوند که مذاکرات با رقبا به گونه‌ای غیرممکن به نظر برسد اگرچه چنین دیپلماسی‌ای یک رویه معمول بین کشور‌هایی است که به دنبال پیشبرد اهداف متقابل هستند.

تمرکز بر تاریخ جنگ سرد دید آمریکایی‌ها نسبت به توانایی‌های خود را محدود می‌سازد و تصور سیاست خارجی کمتر نظامی شده را برای آنان دشوار می‌کند. نگاه به گذشته تا جایی پیش رفته که “ویلئام برنز” معاون سابق وزیر خارجه امریکا و اکنون رئیس سیا در مقاله‌ای در “فارین افرز” در سال ۲۰۱۹ میلادی از جنگ سرد به عنوان “عصر طلایی دیپلماسی آمریکا” استقبال کرد. با این وجود، دیدگاهی دیگر نشان می‌دهد که دوران پس از جنگ سرد با دستگاه دفاعی ایالات متحده ساخته شد تا قدرت نظامی را در سراسر جهان نشان دهد و مسکو را وادار سازد که خواسته‌های واشنگتن را بپذیرد. این سیستم به ارتش، سیا و وزیر دفاع این امکان را می‌داد که با هزینه وزارت امور خارجه و حتی رئیس جمهور مواضع خود را در روند سیاستگذاری تقویت کنند.

در نهایت، خاطره متورم دوره جنگ سرد دیگر دوره‌های تاریخ را که می‌تواند برای سیاستگذاران و تحلیل‌گران معاصر مفیدتر باشد پنهان می‌سازد. زمانی که آمریکایی‌ها قرن‌ها پیش از جنگ سرد را نادیده می‌گیرند نمی‌توانند دید درست تاریخی داشته باشد. این اثرات نزدیک بینی دوران جنگ سرد آمریکایی‌ها را به درک جهان از دید ایالات متحده غالب و سازش ناپذیر پس از پرل محدود می‌سازد. این وضعیت باعث غرق شدن امریکایی‌ها در دوره جنگ سرد شده و سبب می‌شود برای دنیای چند قطبی در حال ظهور مجهز و آماده نباشند.

تاریخ قدیم، ‌ایده‌های جدید
“ریچارد نوستاد” دانشمند علوم سیاسی و “ارنست می‌” مورخ در اثر مهم مشترک خود تحت عنوان ” تفکر در زمان: کاربرد‌های تاریخ برای تصمیم گیران” به خوانندگان درباره قیاس‌های تاریخی که علیرغم مفید یا گمراه‌کننده بودن بر تحلیل تصمیم گیرندگان غالب هستند هشدار می‌دهند. جنگ سرد به یکی از این قیاس‌ها تبدیل شده است. آنان در کتاب خود اشاره می‌کنند که سهم ایالات متحده از تولید ناخالص داخلی جهانی که پایه و اساس قدرت ملی محسوب می‌شود از ۵۰ درصد پس از جنگ جهانی دوم به حدود ۲۰ درصد در سال ۱۹۹۲ میلادی و به کم‌تر از ۱۷ درصد در زمان فعلی کاهش یافته است. همان طور که برنز در مقاله خود در “فارین افرز” در سال ۲۰۱۹ میلادی استدلال کرده بود: “ایالات متحده دیگر تنها بچه بزرگ در بلوک ژئوپلیتیک نیست”. در چنین شرایطی تنها یک راه برای فرار از چارچوب غیرمفید جنگ سرد وجود دارد: مطالعه بیش‌تر تاریخ.

برای آن که امریکایی‌ها به روشنی درباره رویکرد خود به دنیای چند قطبی فکر کنند باید در مورد کشور‌هایی که پیش‌تر نظام چند قطبی را دنبال کرده‌اند بیاموزند. آنان می‌توانند با بررسی جنگ سی ساله در قرن هفدهم آغاز کنند زمانی که امپراتوری هابسبورگ با خشونت ناشی از مجموعه‌ای از اختلاف مواجه شد: تضاد قدرت بین پادشاهی‌های اروپا، شورش چند دهه هلند علیه کنترل امپراتوری، و اصطکاک‌های مذهبی صد ساله اصلاح طلبانه پروتستان‌ها و هر کدام را در توافقهای مختلف حل و فصل کرد: یکی برسمیت شناختن استقلال هلند، دیگری حل و فصل منازعه مذهبی و قدرت اروپای مرکزی و دیگری حل و فصل اختلاف بین فرانسه و هابسبورگ‌های اسپانیا.

هم چنین، تحلیلگران می‌توانند کنگره وین را در قرن نوزدهم در نظر بگیرند که اروپا را در پی جنگ‌های ناپلئون بازسازی کرد تا دو درگیری را بهتر مدیریت کند: یکی بر سر قدرت، که با ترتیبات ارضی جدید تضمین شده توسط اتحاد امنیتی و توسط نهاد‌هایی برای حل منازعه مورد توجه قرار گرفت و دیگری بر سر حکومت که با توافقاتی در مورد اصول حاکم و اتحاد دولت‌های محافظه کار مورد توجه قرار گرفت. هم چنین، سیاستگذاران امریکایی می‌تواند تضاد میان بریتانیا و آلمان را در اواخر قرن نوزدهم در نظر بگیرند که طی آن بریتانیا و آلمان در حالی که رقابت ژئوپولیتیکی با یکدیگر داشتند از یک رابطه تجاری سودمند متقابل برخوردار بودند. این موارد تصور آن که چگونه ایالات متحده و چین ممکن است به جای تسلیم شدن در برابر یک جنگ سرد فراگیر مناقشات را در عرصه‌هایی مانند تجارت، ایدئولوژی و ژئوپولیتیک حل و فصل و مدیریت کنند را به ما نشان می‌دهند.

تاریخ هم چنین ممکن است نحوه درک تحلیلگران از معامله با دشمنان را تغییر دهد. انقلاب دیپلماتیک ۱۷۵۶ زمانی رخ داد که اتریش به رقیب دیرینه خود فرانسه در جنگ علیه اتحاد بین دو مخالف سابق بریتانیای کبیر و پروس پیوست. روندی مشابه زمانی رخ داد که در اوایل قرن بیستم بریتانیا با دشمنان قدیمی خود یعنی فرانسه، ژاپن، روسیه و ایالات متحده آشتی کرد تا بار حفاظت از مستعمرات‌اش را در عین تمرکز بر آلمان در حال ظهور کاهش دهد. در آن رویارویی لندن و برلین از اواخر دهه ۱۸۹۰ تا اوایل دهه ۱۹۱۰ مکرراً تلاش کردند تا رقابت خود را از طریق گفتگو‌های مربوط به نیروی دریایی و مستعمرات خود کاهش دهند. تاریخ چین مملو از نمونه‌هایی از معامله سلسله‌ها با دشمنان است. سلسله‌های هان و سونگ هرکدام معاهدات، توافقهای بازرگانی و نظام‌های دیپلماتیک پیچیده‌ای را برای همزیستی با همسایگان قدرتمندی که نمی‌توانستند در جنگ شکست دهند ایجاد کردند در حالی که همزمان برای افزایش قدرت نسبی خود تلاش می‌کردند. با کاهش تسلط ایالات متحده پیشینه‌های ذکر شده از تاریخ جهان نشان می‌دهند که چگونه دولت‌ها ضعف را با اولویت‌بندی اهداف و تغیبر شراکت‌ها جبران کرده‌اند که می‌تواند راهی برای تفکر و عمل به دور از دشواری دوگانه‌های جنگ سرد برای امریکا باشد.

تاریخ هم چنین می‌تواند به تحلیلگران کمک کند تا یاد بگیرند که چگونه توانایی‌ها را در دنیایی با منابع محدود مدیریت کنند. اروپا در قرن هفدهم و هجدهم نمونه‌های فراوانی از عدم تطابق دولت‌ها با تعهدات، دیپلماسی، قدرت نظامی و قدرت اقتصادی ارائه می‌دهد. هلندی‌های بیش از حد گسترش یافته بین اوایل دهه ۱۶۰۰ و اواخر دهه ۱۷۰۰ به دلیل عدم تعادل رقابت‌های خود با منابع‌شان از صفوف قدرت‌های بزرگ خارج شدند. به استثنای دوره مهم جنگ ویتنام تاریخ جنگ سرد آمریکایی‌ها را به مشکلاتی که دولت‌ها در هماهنگ کردن اهداف، راه‌ها و ابزار‌ها با آن مواجه هستند عادت نمی‌دهد.

این موارد و سایر تاریخ‌های مشابه می‌توانند به حساسیت آمریکایی‌ها نسبت به دیدگاهی متفاوت از جهان کمک کنند: رویکردی مبتنی بر مبادلات قابل تحمل و نه ناسازگاری. در این دیدگاه می‌توان در مورد اولویت‌بندی دشوار اهداف تمرکز داشت و نه بر روی پیروزی کامل و در مورد سیاست رویکردی عملگرایانه و نه متعصبانه داشت. هم چنین، با چنین دیدگاهی امرکیایی‌ها می‌توانند در مورد همزیستی با بازیگران که نه می‌توانند آنان را تغییر دهند و نه می‌توانند نادیده بگیرند بیاموزند. نادیده گرفتن این که چگونه ملل مختلف توانستند بدون بهره‌مندی از قدرت غالب سیاست خارجی خود را در طول تاریخ اتخاذ کنند آمریکایی‌ها را به دنیای خطرناکی سوق خواهد داد دنیایی که در آن ناتوانی آنان برای دست و پنجه نرم کردن با تغییر ممکن است باعث خونریزی خود ویرانگر شود.

ایالات متحده اگر بخواهد در عصر چند قطبی جایی داشته باشد باید از جلیقه جنگ سرد خارج شود. امروز جامعه سیاست خارجی ایالات متحده در محدوده‌های تاریخی دست و پنجه نرم می‌کند که تخیل آن را فلج می‌کند محدودیت‌هایی که نیازی به وجود ندارند.

انتهای پیام/۱۳۰۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

adal pikchar pornfactory.mobi www rajput photo com indian girl sex video download analpornstars.info wap indian sex com x vedioa eromyporn.info indian mom and baby اجمل طيظ sexesursexe.com افلام نيك لواط سكس\مصري ursextube.com نياكه رومانسيه
hearts on ice may 22 2023 full episode teleseryeheaven.com apoy sa langit july 28 2022 full episode english desi sexy video daporn.mobi marati sex photo xvedios mom porndig.mobi indian sexs vedios hentai ah my godess hentairulz.com 300 yen no otsukiai اخ بينك اختة arabian-porn.com افلام سكس طياز كبيره
قصص نيك مصورة onetube.org سكس فلاحي مصري filmywap mobi afiporn.net manipuri sex girl marugujrat pornhindivideo.com sex blue com sex pron videos xxx-pakistani.com x porn please deshi xnx orgymovs.net mallu force sex